پروفسور جان فریدمن دکترای برنامه ریزی منطقه ای بنیانگذار دانشکده برنامه ریزی شهری و منطقهای دانشگاه کالیفرنیا و استاد افتخاری دانشگاه بریتیش کلمبیا، برنامه ریزی را پیوند میان دانش و عمل می داند. به اعتقاد فریدمن، "برنامه‎ریزی آینده‎گر است و تلاش دارد تا اشکالی از دانش را با اشکالی از عمل مرتبط سازد". بنابراین، برنامه‎ریزی باید چشم‎انداز در مورد آینده و نحوه تحقق بخشیدن آن‎ داشته باشد. پیوند دانش و عمل به عنوان پایه ای برای تعریف پارادایم جدید برنامه ریزی قرار گرفت.

از مهم ترین مفهوم سازی و نظریه پردازی های جان فریدمن، می توان به "فرضیه شهرهای جهانی؛ اگروپلیتن"، "منظومه کشت-شهری؛ توسعه قطبی شده"، "نظریه مرکز-پیرامون؛ فضای اقتصادی در برابر فضای  اجتماعی در توسعه منطقه ای"، "برنامه ریزی داد و ستد مآبانه/  بده-بستانی"، "جامعه خوب و شهروندی؛ قدرتمندسازی اجتماعات محلی"  و "سنت های چهارگانه برنامه ریزی: اصلاح اجتماعی، تحلیل سیاست، یادگیری اجتماعی و بسیج اجتماعی" اشاره نمود.

 

نظریه مرکز پیرامون
در مدل "مرکز- پیرامون فریدمن (1966) هر نظام فضایی از دو زیرنظام یکی مرکز، هسته یا کانون که مرکز پویایی، تحول و پیچیدگی و است و دیگری پیرامون که وابسته به هسته است تشکیل شده است. مرکز یا کانون خاصیت دینامیک و رهبری کننده و خصلت صنعتی و خدماتی دارد اما پیرامون خصلت کشاورزی و  فرمانبردار را داراست.         
نظام سکونتگاه های شهری به عنوان نقاط کلیدی برای جذب مازاد تولیدات کشاورزی و انتقال آن به مادر شهر مورد استفاده می گیرد. به عقیده فریدمن روند قطبی شدن و دوگانگی در ساز و کار مرکز- پیرامون " خود- تقویت کننده" است. روند تحکیم تسلط فضای مرکزی بر فضای حاشیه ای از طریق یک سری مکانیزم هایی خود را تقویت می نماید. این مکانیزم ها به عقیده فریدمن عبارتند از: " اثر سلطه" که انتقال منابع از حاشیه به مرکز را باعث می شود. " اثر اطلاعاتی" که تشدید روابط و نوآوری در مرکز را تسهیل می کند ،" اثر روانی" که به دلیل چشمگیری، انتظارات بالا و خطر کمتر به رشد بالاتر نوآوریها در مرکز ختم می شود. " اثر نوسازی" ( مدرنیزاسیون) که تغییرات نهادی و اجتماعی مناسب نوآوری ها را فراهم می سازد." اثر زنجیره ای" که نوآوریها ، نوآوری های دیگر را پدید می‌آورند، "آثار تولیدی " که صرفه جویی های ناشی از مقیاس و تجمع را در فضای مرکز ایجاد می¬کنند.

برنامه ریزی غیراقلیدسی(Non– Euclidian Mode of Planning)
در سال 1993 فریدمن در نقد برنامه ریزی سیستمی برنامه ریزی غیراقلیدسی را مطرح و اظهار می‎ کند: "مدل برنامه‎ریزی مهندسی با تأکید آن بر پیشبرد تصمیم‎گیری‎، مدل های کلیشه‎ای و ادعای آن به علمی بودن و برتر بودن نسبت به دیگر اشکال تصمیم‎گیری‎، دیگر از اعتبار برخورار نبوده و باید به کنار نهاده شوند". همچنین ادعا می‎کند: "اینک دوران فروپاشی جهان با نظم اقلیدسی و پدیده‎های ایستا و فرضیات عقلانی که بر درک ما از جهان حاکم بوده‎، است‎".
فریدمن پیشنهاد خود را از نظریه برنامه‎ریزی چنین جمع‎بندی می‎نماید: "تعیین فرآیندهای زمانی واقعی‎ و حقیقی بجای زمان تصوری در آینده‎؛ اتخاذ یک دید ارزشی از ضروریات زندگی کنونی بجای مشخص کردن‎ موقعیت جهان در آینده". راه حلهای خلاق برای معضلات اجتماعی‎، کالبدی و زیست محیطی مستلزم مهارت بالای برنامه‎ریز در امر مذاکره‎، میانجیگری و مصالحه در برنامه‎ریزی خواهد بود و نیز به درک برنامه‎ریزی تعاملی و یادگیری‎ اجتماعی که مردم در آن نقش بسیار مهمی از طریق فراهم ساختن دانش تجربی خود به دانش تخصصی‎ برنامه‎ریزان دارند، نیاز خواهد داشت‎.
برنامه ریزی غیراقلیدسی نظریه ای است در راه استقلال برنامه ریزی از مدل‌های مهندسی و رهانیدن آن از نظم‌های محضِ عقلانی و آرمانی. این نظریه بر درک تازه‌ای از مفهوم زمان و فضا استوار است و می‌خواهد با تعریف جدیدی از این دو مقوله خود را از شیوه‌های قبلی جدا کند. زمان برنامه‌ریزی در شیوة غیراقلیدسی، زمان واقعی حوادث روزانه یعنی زمان حال است. در زمان حال برنامه‌ریزان درگیر عمل می‌شوند، مسئولیت بیشتر می‌یابند و می‌توانند مفیدتر باشند. با همه این‌ها، برنامه‌ریزی غیراقلیدسی، آینده را نفی نمی‌کند. فضای غیراقلیدسی  فضایی کوچک است، فضای محلی و منطقه‌ای است تا فضای ملی و فراملی. این برنامه ریزی مبتنی بر زمان واقعی و فضای محلی پنج ویژگی مهم دارد:

هنجاری (Normative) است و برابری اجتماعی، اهمیت دادن به محرومان از قدرت، احترام به تنوع فرهنگی، برتری دادن به رشد کیفی به جای رشد کمّی، توجه به مفهوم پایداری خانواده، احترام به طبیعت و ...  ارزش‌های مورد توجه آن هستند.
نوآورانه (Innovative) است و راه حل‌های بدیع و تازه برای مسائل فرهنگی - اجتماعی می‌جوید.
سیاسی (Political) است و به گروه های ذی نفع و ذی نفوذ توجه می کند. بنابراین در پی راهبردها و روش هایی برای اجرای برنامه است.
بده – بستانی (Transactive) است یعنی تجربه مردم عادی به کمک دانش کارشناسان می‌آید تا راه‌حل‌های مناسب و واقع بینانه برای مسائل پیدا شود.
بر یادگیری اجتماعی (Social Learning) استوار است، منش باز دارد و از نقد و تفسیر استقبال می‌کند. اشتباه را می پذیرد و در صورت لزوم راهبردها را مورد بازنگری قرار می دهد.

"در نظریه نوین برنامه‎ریزی، برنامه‎ریز فن تخصصی خود را در تحلیل بکار برده و به‎ شهروندان کمک نماید و این شامل مهارت در تدوین سیاستهای گزینه و یا برنامه‎ها می‎شود."  فریدمن معتقد است که برنامه‎ریزی دیگر کمتر به عنوان شیوه‎ای در تهیه اسناد مطرح بوده و بیشتر راهی جهت ارتباط دادن‎ دانش و تجربیات برنامه‎ریزی به خود عمل شده است‎. در شیوه برنامه‎ریزی غیر اقلیدسی‎، انتظار بر این است که‎ استفاده از مدلها بجای اینکه کاملاً، به کنار نهاده شود، کمتر شود.

تصمیم‎گیری در محیط اجتماعی امری جمعی‎، پیچیده و در آمیخته با چانه زنی  بر سر اهداف و‎ آرمانهاست‎. به عبارت دیگر علم و تخصص فنی فقط در جایی حرف اول و آخر را خواهد زد که اهداف معلوم‎ بوده و ما فقط در پی رسیدن به ابزارهایی جهت نیل به هدف هستیم‎. اما در جائیکه تعیین هدف و توافق بر سر خود مسأله اصلی برنامه‎ریزی است‎، دانش فنی و علم‎گرایی جایگاه اول را نخواهد داشت‎. در چنین‎ محیطی‎، مباحثه بر سر اهداف و منابع‎، گفتگو بر سر قواعد و ضوابط و مصالحه بین تقاضاها و منافع متضاد راه‎ حل مسأله خواهد بود.

سنت های برنامه ریزی
هر یک از سنت های سیاستگذاری نشان دهنده گرایش های مشخصی در سیاستگذاری و برنامه ریزی میباشند. فریدمن این سنت ها را در چهار گروه "سنت اصلاح اجتماعی"، "سنت تحلیل سیاست"، "سنت یادگیری اجتماعی" و "سنت بسیج اجتماعی" مورد بررسی قرار می دهد:
سنت اصلاح اجتماعی: اصلاح اجتماعی سنت محوری نظریه برنامه ریزی است. این سنت، پارادایم اولیه برنامه ریزی است که ریشه در جامعه شناسی و اقتصاد نهادگرا دارد. سنت اصلاح اجتماعی دولت محور است و بر کنترل از بالا تاکید دارد. از دید نظریه پردازان این سنت، برنامه ریزی را نمیتوان در خدمت منافع گروه خاص قرار داد (همانگونه که از دید آنها سیاست و اقتصاد لازمه منفعت طلبی گروههایی خاص میباشد) و برنامه ریزی را یک نوع نیروی هدایت که در خدمت عموم است میدانند.
 سنت تحلیل سیاست: این سنت قدمتی طولانی دارد اما تحلیل حرفه ای سیاست به سالهای پس از جنگ جهانی دوم بر می گیردد و بر کنش بازیگران متمرکز است، دولت تنها بازیگر و حتی بازیگر اصلی در این فرایند نیست بلکه احزاب، جنبش ها و اتحادیه ها هم حاضر هستند. این سنت از لحاظ نظری و بنیان روش شناختی مبتنی بر عقلانیت محدود است. یعنی با عقلانیت محدود نسبت به شناسایی مسائل و راه حل ها برای معضلات عمومی اقدام می کند. اگرچه سنت اصلاح اجتماعی مانند سنت تحلیل سیاست مبتنی بر عقلانیت و اقدام از بالا است لیکن تاکید بر اصلاح و تغییر در سازوکارهای جامعه را دارد.
سنت یادگیری اجتماعی: دراین سنت فرض شده است که معرفت از طریق مواجه ذهن با عینیات حاصل می شود و بر منازعه تئوری و عمل متمرکز است از دو جریان فکری ریشه میگیرد؛ اول پراگماتیسم که بر شناخت از طریق کنش تاکید دارد و دوم مارکسیسم که بر تغییر تاکید دارد. این سنت اعتقاد به رویکرد از پائین به بالا  دارد و در حوزه برنامه ریزی یا عمل اجتماعی ابتدا بر اساس نیازهای فوری و مسائل پیش رو در حد تجربه ما با این مسائل برخورد کرده و راه حل ارائه می نماید و پس از این مرحله به کشف نائل می گردد. کانون اصلی این سنت، کنش و فعالیت هدفمند است و  بر یادگیری و اصلاح ذهن و نظریه از طریق مواجه نمودن تئوری با عمل و تجربه متکی است.

سنت بسیج اجتماعی: این سنت ریشه در سه جریان همزاد چپگرا یوتوپیانیسم، آنارشیسم اجتماعی و ماتریالیسن تاریخی دارد. این سنت با نقد صنعتی شدن آغاز می شود و هدفش رهایی انسان است و صبغه آن به قرن ۱۸ باز می گردد. سنت بسیج اجتماعی با توجه به ریشه های فکری آن صد در صد از پائین به بالا می باشد و رویه آن از نوع مواجهه گرایی و تغییر وضع موجود در راستای رهایی و ایجاد جامعه ای آرمانی است.

منابع:

  • Friedman, John (1973) A Response to Altshuler: Comprehensive Planning as a Process, In Andreas Faludi (Ed). A Reader in Planning theory, Oxford, Pergamum Press.
  • Friedman, John (1987) Planning in the Public Domain: From Knowledge to Action, Princeton, Princeton University Press.
  • Friedman, John (2011) Insurgencies: Essays in Planning Theory, London and New York, Rutledge Press. 
  • فریدمن، جان، (1379)، به سوی برنامه ریزی غیر اقلیدسی، ترجمه ناصر برک پور، مدیریت شهری، شماره 2، صص 14-19.
  • فریدمن، جان، (1387)، برنامه ریزی در حوزه عمومی(از شناخت تا عمل)، ترجمه عارف اقوامی مقدم، تهران، انتشارات وزارت مسکن و شهرسازی، مرکز مطالعاتی و تحقیقاتی شهرسازی و معماری.
  • مرادی مسیحی، واراز؛ خلج، مهرشاد، (1389)، تحولات برنامه ریزی شهری در جهان و ایران (از دهه 1930 تا به امروز)، تهران، انتشارات دانشگاه آزاد اسلامی.

برچسب‌ها: note

تاريخ : چهارشنبه بیست و چهارم خرداد ۱۳۹۶ | ۱۰:۳۰ ق.ظ | نويسنده : الهام لشکری |